قبل از تجربه اداره اقامتگاه همیه تصورم این بود ساده ترین کار دنیاست. تا اینکه سال ۹۷ بود که تصمیم گرفتم دو ماهی را در یک اقامتگاه در یزد به عنوان مدیر فعال باشم . البته بعدا فهمیدم یک جا ماندن کار من نیست و خیلی زود از ان اقامتگاه دل کندم .
اقامتگاه مربوط به دوره قاجار بود. و ثبت ملی شده بود و این کار را برای تغییر اتاقها سخت میکرد. دو حیاط داشت .
چند روز به عید مانده بودکه به یزد رفتم و اتاق سینگل روبروی در ورودی در طبقه بالا را انتخاب کردم که به ورود و خروج ها مسلط باشم .شاید یکی از زیباترین روزهای زندگی من بود. تصور کن طبقه بالای خانه ای قاجاری در اختیار توست. البته این فقط تصورش زیباست چون وقتی یک ماه از پله های بلند بالا و پایین بروی و با سختی حمام کنی و طول حیاط را برای رفتن به سرویس بهداشتی طی کنی حتما تصورت فرق میکند.
چند روز بود از عید میگذشت و اتاقهای زیرزمین تا به آن روز رزرو نشده بود اما آن روز دو زوج داشتیم که یکی را در اتاق ۱۳ و دیگری را در اتاق ۸ پیشبینی کرده بودم.
اتاق ۱۳ را که نشان دادم به انها گفتم اگر میخواهند اتاق ۸ را در حیاط دیگر ببیننند و هر کدام را خواستند انتخاب کنند . خانم مسافر رفت و امد وگفت خانم تنکاوی این که همون ۱۳ هست گفتم نه این که یه ورودی دیگست و اتاق کناریه و… خلاصه از اون اصرار و از من انکار
اخر سر گفت خانم تنکاوی بیا بریم ببین
خلاصه باهاش رفتم و فهمیدم بله اتاق از دو حیاط راه داره و همکار سابق ما دو تا شماره رو یک اتاق گذاشته . خلاصه شانس اوردم که اتاق خالی در ان روز داشتیم وگرنه یک اتاق را به دو نفر اجاره داده بودم.
دیدگاهتان را بنویسید